کودک آزاری فقط کتک زدن کودکان یا کار کشیدن از آنها نیست. تحمیل عقاید، طرز تفکر و شیوه نگرش به زندگی اگر در فضایی با چارچوبهای غیر اخلاقی و مثلآ در فضایی با چارچوبهای سرمایه داری با هدف سود بیشتر صورت گیرد، قطعآ کودک آزاری است. ما میدانیم که امروزه کودکان متأسفانه گوشیهای موبایل و تبلتها را بسیار سرگرم کنندهتر از توپهای رنگارنگ ورزشی میدانند، در عوض آنها قدرت تخیلی به مراتب بلند پروازتر از ما در هنگام بازی با کامپیوترها از خود نشان میدهند. من به شخصه کودکی را دیدم که به سرعت از اطاقش پا به فرار گذاشت، وقتی علت را جویا شدم میگفت که پلیسهای دنبالش کردهاند! وقتی سری به اطاقش کشیدم دیدم پلیسهای بازیهای کامپیوتری توی کامپیوترش و داخل محیط یک بازی که برای سنی بیش از سن او طراحی شده بود، کاراکتر او را دنبال کرده و دستگیر میکردند! آن کودک که در آن لحظه تشخیص دنیای واقعی از دنیای مجازی برایش مشکل شده بود خودش شخصآ پا به فرار گذاشته بود!
کودکان بین دنیای مجازی و واقعی تفاوت چندانی قائل نیستند
خوشبختانه، گرچه خیلیها رعایت نمیکنند(والدین)، ولی قوانین در زمینه بازیهای کامپیوتری خوب هستند و تا الان احتمالآ شاهد فجایع کمی بودهایم. اما خبر بد در مورد کودکان اینبار از طرف فیسبوک است. واضح است این شرکت و شرکتهایی در این رده بسیار مایل هستند تا میتوانند کاربران بیشتری داشته باشند و پولهای بیشتری به جیب بزنند. امروزه دیگر نمیتوان کودکان را در اینترنت اقلیتی غیرقابل اعتنا توصیف کرد. به تازگی فیسبوک نامهای 20 صفحهای برای کمیسیون تجارت فدرال ارسال کرده و درخواستهایی را برای تغییر در مجموعه قوانین کوپا(Coppa) که از فضای شخصی کودکان حمایت میکند ارائه داده است. در این نامه تاکید شده است که قوانین کوپا نباید شامل دکمه لایک برای سایتهای خارج از کنترل فیسبوک شود. در نهایت فیسبوک حداقل قصد دارد کودکان را با ایجاد تغییراتی در قوانین کوپا حتی قبل از 13 سالگی مشتری خود کند. آنچه به نظر میرسد این است که تکنولوژی قصد دارد هر چه زودتر کودکان دنیای ما را ببلعد.
فکر کنید کودکی که با یک بازی کامپیوتری ساده از اطاقش پا به فرار گذاشت یا نمونههایی در کشورهای غربی که به تقلید از بازیهای کامپیوتری با خودروی والدینشان عابران را در خیابانها زیر گرفتند، چه کاری میکنند وقتی پای فیسبوک بنشینند… ما در خبرها خواندیم که مادرهایی بودهاند که استفاده بیش از حد آنها از فیسبوک موجب غفلتشان از فرزند شیرخوارشان شده به طوری که از گرسنگی مرده است! حالا جای مادر و فرزند را عوض کنید و فکر کنید اینبار کودک خیال پرداز ما دست به چه کارهایی میزند؟ فکر کنید چند نوع جرم و جنایت جدید آنلاین در رابطه به کودکان اختراع خواهد شد؟ فکر میکنید چند شبکه اجتماعی پتانسیل حمایت از کودکان در فضای مجازی را دارند؟
فکر کنید فرزندان کسانی که روی پشت بام به دنبال لوگوی پپسی روی ماه میگشتند درون خانه نشسته و فیسبوک بازی میکنند!
+ و +
ما غربی نیستیم، زندگی غربی نداریم، ارتباطات غربی هم نداریم. ابراز علاقه ما به اطرافیانمان، خورد و خوراکمان و رفت و آمدمان، سرگرمیهایمان به کلی متفاوت از دنیای غرب است. البته موضوع فقط غرب نیست. در بین کشورهای اسلامی هم تفاوتهای قابل ملاحضهای داریم. حتی اگر فقط کشورهای همسایه را در نظر بگیریم میبینیم که نمیتوانیم به سبک زندگی آنها گذران عمر کنیم.
این موضوع یک ضعف نیست و بلکه خاصیت جوامع بشری است و حتی در قرآن هم به آن اشاره شده و نه تنها نکوهش نشده بلکه گردش و تفکر و لذت بردن در این خلقت خداوند توصیه نیز شده است.
جدا از همه بحثهایی که سنت و مدرنیسم را رخ در رخ هم قرار میدهد اگر نگاهی دیگر بار به شبکههای آنلاین داشته باشیم متوجه خواهیم شد که ما عملآ و منطقآ شبکه اجتماعی به معنی واقعی کلمه نداریم.
مارک زاکربرگ – تصویر از ویکیپدیا
کاملآ واضح است وقتی “مارک زاکربرگ” کدهای اولیه شبکه فیسبوک را پیاده سازی میکرد به آن نوع از روابطی که در ذهنش نسبت به آنها
احساس نیاز میکرد پاسخ داده است. یعنی اگر نوعی از روابط انسانی داشته باشیم که مارک آنها را درک یا تجربه نکرده باشد، نمیتوانسته به پیاده سازی آنها فکر کرده باشد. به عنوان مثال ممکن است مارک بین دوستانش در دانشگاه و دوستانش در بین اقوام تفاوتی قائل نباشد ولی جوانان ایرانی تفاوت زیادی بین این دو نوع از دوستان قائل باشند.اکثر شبکههای اجتماعی که اکنون در کشور ما یا در کل جهان رواج دارند زاده تفکری غربی هستند و فارغ از اینکه خوب یا بد باشند برای دنیای خودشان توسعه یافتهاند. ما شبکههای مهم وطنی نیز داریم. این شبکهها گرچه توسط مهندسان ایرانی توسعه یافتهاند، ولی به نظر نمیرسد تفکر چندان متفاوتتری نسبت به فیسبوک بر آنها حاکم باشد. به این معنی که در شبکههای وطنی سعی میشود ویژگیهای شبکههای موفق غربی(در غرب) بیاید این ور آب و پیاده شود و نام وطنی به خود بگیرد، در حالی که حامل تفکر مارک است.داستان برای انواع دیگر شبکهها هم مشابه است، مثلآ شبکه توئیتر و شبکههای ایرانی شبیه به توئیتر تنها با نامی متفاوت.
خیلی سخت میتوان با توجه به نتایجی که از استفادهی این شبکهها در وطن یا در دنیا میبینیم بشود آنها را “اجتماعی” صدا زد. بلکه همان طور که همه میدانیم این شبکهها اجتماعات واقعی زیادی را از بین برده و آنها تبدیل به لایک و دکمه کرده است.
نتیجه و پیامد تفکرات غربی روی شبکههای اجتماعی که ما از آنها استفاده میکنیم سبب میشود یا فرهنگ بیگانه بر ما تحمیل شود(فارغ از خوب یا بد بودن)، یا اینکه نتوانیم استفادهی مناسبی از این شبکهها داشته باشیم. رفاه گزینه مهمی در همهجای زندگی بشر است. شما چقدر در استفاده از شبکههای اجتماعی از نظر ساختار آنها احساس رفاه میکنید؟ با چالشهای حریم خصوصی چطور کنار میآیید؟ استفاده از این شبکهها چه تاثیری بر روی زندگی شما بر جای گذاشته است؟
یک سوال اساسی:تر… چرا خیلیها انتظار دارند یا فکر میکنند یک شبکه اجتماعی بنا شده بر تفکر یک جوان کم سن و سال میتواند پاسخگوی نیازهایشان باشد؟ حال آنکه در این عرصه(روابط اجتماعی) فیلسوفان و عرفا و پیامبران بیشماری آمده و رفتهاند؟