شبکههای ضد اجتماعی
ما غربی نیستیم، زندگی غربی نداریم، ارتباطات غربی هم نداریم. ابراز علاقه ما به اطرافیانمان، خورد و خوراکمان و رفت و آمدمان، سرگرمیهایمان به کلی متفاوت از دنیای غرب است. البته موضوع فقط غرب نیست. در بین کشورهای اسلامی هم تفاوتهای قابل ملاحضهای داریم. حتی اگر فقط کشورهای همسایه را در نظر بگیریم میبینیم که نمیتوانیم به سبک زندگی آنها گذران عمر کنیم.
این موضوع یک ضعف نیست و بلکه خاصیت جوامع بشری است و حتی در قرآن هم به آن اشاره شده و نه تنها نکوهش نشده بلکه گردش و تفکر و لذت بردن در این خلقت خداوند توصیه نیز شده است.
جدا از همه بحثهایی که سنت و مدرنیسم را رخ در رخ هم قرار میدهد اگر نگاهی دیگر بار به شبکههای آنلاین داشته باشیم متوجه خواهیم شد که ما عملآ و منطقآ شبکه اجتماعی به معنی واقعی کلمه نداریم.
کاملآ واضح است وقتی “مارک زاکربرگ” کدهای اولیه شبکه فیسبوک را پیاده سازی میکرد به آن نوع از روابطی که در ذهنش نسبت به آنها
احساس نیاز میکرد پاسخ داده است. یعنی اگر نوعی از روابط انسانی داشته باشیم که مارک آنها را درک یا تجربه نکرده باشد، نمیتوانسته به پیاده سازی آنها فکر کرده باشد. به عنوان مثال ممکن است مارک بین دوستانش در دانشگاه و دوستانش در بین اقوام تفاوتی قائل نباشد ولی جوانان ایرانی تفاوت زیادی بین این دو نوع از دوستان قائل باشند.اکثر شبکههای اجتماعی که اکنون در کشور ما یا در کل جهان رواج دارند زاده تفکری غربی هستند و فارغ از اینکه خوب یا بد باشند برای دنیای خودشان توسعه یافتهاند. ما شبکههای مهم وطنی نیز داریم. این شبکهها گرچه توسط مهندسان ایرانی توسعه یافتهاند، ولی به نظر نمیرسد تفکر چندان متفاوتتری نسبت به فیسبوک بر آنها حاکم باشد. به این معنی که در شبکههای وطنی سعی میشود ویژگیهای شبکههای موفق غربی(در غرب) بیاید این ور آب و پیاده شود و نام وطنی به خود بگیرد، در حالی که حامل تفکر مارک است.داستان برای انواع دیگر شبکهها هم مشابه است، مثلآ شبکه توئیتر و شبکههای ایرانی شبیه به توئیتر تنها با نامی متفاوت.
خیلی سخت میتوان با توجه به نتایجی که از استفادهی این شبکهها در وطن یا در دنیا میبینیم بشود آنها را “اجتماعی” صدا زد. بلکه همان طور که همه میدانیم این شبکهها اجتماعات واقعی زیادی را از بین برده و آنها تبدیل به لایک و دکمه کرده است.
نتیجه و پیامد تفکرات غربی روی شبکههای اجتماعی که ما از آنها استفاده میکنیم سبب میشود یا فرهنگ بیگانه بر ما تحمیل شود(فارغ از خوب یا بد بودن)، یا اینکه نتوانیم استفادهی مناسبی از این شبکهها داشته باشیم. رفاه گزینه مهمی در همهجای زندگی بشر است. شما چقدر در استفاده از شبکههای اجتماعی از نظر ساختار آنها احساس رفاه میکنید؟ با چالشهای حریم خصوصی چطور کنار میآیید؟ استفاده از این شبکهها چه تاثیری بر روی زندگی شما بر جای گذاشته است؟
یک سوال اساسی:تر… چرا خیلیها انتظار دارند یا فکر میکنند یک شبکه اجتماعی بنا شده بر تفکر یک جوان کم سن و سال میتواند پاسخگوی نیازهایشان باشد؟ حال آنکه در این عرصه(روابط اجتماعی) فیلسوفان و عرفا و پیامبران بیشماری آمده و رفتهاند؟
مشكلي در اين نوع نوشتارها هست و اون هم استفاده زياد از كلمه «ما» هست. ممكن هست عدهاي اينگونه فكر كنند اما قابل بسط نيست به كل جامعهاي كه در حال تغيير است و ديگر نميخواهد مانند قبل زندگي كند.
همیشه جوامع حاشیه یا پیرامون(جوامع سنتی) تلاش می کنند به جوامع مرکزی و هسته(مدرن) نزدیک شوند. اما یک نکته وجود دارد که هیچوقت پیرامون به مرکز نمی رسد.
اینها دو مبحث جدا هستند. تغییر یک جامعه از درون و تهاجم فرهنگی از بیرون.
دید بسیار جالبی در مورد شبکه های اجتماعی اینترنتی داریدو واقعا قابل تامله…
من هم با نظر شما تا حدی موافقم… معتقدم بعضی چیزا اگرچه جدیدن و جالب و زندگی ادمارو راحت تر میکنن اما به عنوان پیشرفت بشری هیچ وقت محسوب نمیشن و مثالی از اون همین موضوعیه که شما در موردش گفتین
این مطلب را خودتان نوشتید؟
دایی واقعا معرکه ای
به وبلاگ من هم سری بزن
نظر هم بده.
ادرس وبلاگ یادت رفت ها…
@پری
کافیست بر روی اسم نظر دهنده کلیک بفرمایید.
به قول لرا ته مو وستا