خانه > اجتماع > مهاجرت از نظر یک مهاجر

مهاجرت از نظر یک مهاجر

توی یکی از تالارهای خصوصی وب فارسی بحثی در مورد مهاجرت بالا گرفت. دوستان هر کدوم نظرات و سوالاتی داشتند. با توجه به این که فکر میکنم در جامعه ما خیلی چیزها اشتباه در ذهن مردم جا افتاده است و معقوله مهاجرت هم یکی از آنهاست که به نظر کلآ چپه جا افتاده است فکر کردم بد نیست قسمتی از گفتگوهای تالار رو اینجا بازگو کنم.

یکی از دوستان که چهار سالی هست که در استرالیا به سر میبرند این طور شروع کردند:

من بیشتر از چهار ساله که مهاجرت کردم و سرد و گرم این کارو چشیدم. یک نصیحت هم به شما هم به همه دوستانی که قصد مهاجرت دارن میکنم اونم اینه که کلا بیخیال مهاجرت بشید. سخت ترین کار ممکن توی دنیا مهاجرته. مهاجرت از نظر من یعنی لقمه رو هزار بار بچرخونی بعد بکنی توی دهنت. 100 برابر سختر از رفتن به دوره سربازی با درجه صفر. اندازه موهای سرم آدم میشناسم که با آرزوی زندگی بهتر اومدن اینجا و با سری شکسته و دستی از پا درازتر برگشتند ایران. نمیگم اینجا بده نه نسبت به ایران خیلی هم خوبه. فقط باید مرد باشی زیر بار مشکلات کمر خم نکنی. اگر به خودت میبینی که مشکلات رو حل کنی برو بفکر مهاجرت باش در غیر اینصورت برو همون درست رو بخون.

یکی دیگر از دوستان سوالشون رو اینطور مطرح کردند:

ببخشید، ممکنه تعدادی از این مشکلات رو نام ببرید ؟ غیر از غربت ! اونم تو مملکتی که الان اخوی به بردار و همشیره به خواهر رحم نمیکنه ، قربون هرچی غریبه است.

جواب دوست من در این زمینه میتونه ذهنیت ما رو نسبت به مهاجرت تا حدودی تغییر بده. بد نیست قبل از مهاجرت انتظار چنین چیزهایی رو هم داشته باشیم:

شما واقعا فکر میکنید مشکلات مهاجرت فقط به غربت ختم میشه؟ آیا فقط فکر میکنید در ایرانه که اخوی به اخوی رحم نمیکنه؟ فکر میکنید اینجا وقتی سر و کارتون به اداره های دولتی میوفته پارتی بازی نیست؟ کاغذ بازی نیست؟ سر دووندن نیست؟ چرا دوست عزیز همه اینا هست فقط فرقی که داره اینجا خیلی راحت و با پنبه سر جنابعالی رو میبرن.

شخصی که مهاجرت میکنه باید خودش رو با فرهنگ جامعه ای که درونش زندگی میکنه تطابق بده و قسمت اعظم مشکلات در همین راه تطابق با فرهنگ بیگانه واستون اتفاق میوفته.

توی جملاتت گفتی قربونه هر چی غریبست و همین نشون میده جطوری فکر میکنید ولی یادت باشه همون رفاقت و معرفتی که بین همون آدم های بی معرفت دور و بر خودت وجود داره از 1000 تا معرفت این غریبه ها با ارزش تره. از قدیم گفتن صدای دهول شنیدن از دور خوش است دوست عزیز

قسمت بعدی مشکلات مربوط به زبان اون کشوره که در چند سال اول زندگیتون به شدت آزار دهندست و مشکلات عدیده ای براتون به وجود میاره. شما هر چقدر هم که زبانتون خوب باشه مطمئن باشید با ورودتون به خاک فرنگ و مشهاده زبان محاوره ای مردم کشور میزبان، میبینید که هیچ چی بلد نیستید.

ایران هر چی که باشه وطن ماست و خاکش رو از خودمون میدونیم ولی در غربت شما هیچگونه احساس تعلقی به اون مملکت ندارید. اینو میزبان شما میدونه و مطمئن باشید و هر وقت تقی به توقی میخوره شما رو مسبب اون مشکل میدونه هر چند ممکنه به روت نیاره ولی در دلشون این احساس رو میکنن.

اگه یه وقت در یکی از خیابونهای فرنگ داشتی راه میرفتی و یکی بهت گفت چرا بر نمیگردی کشور خودت زیاد ناراحت نشو چون در ایران اخوی به اخوی رحم نمیکنه!!!

وقتی در فرنگ زندگی میکنی یه جنسی گرون میشه میگن به خاطر مهاجراست. توی صف اتوبوس ایستادی بعد یه هویی میشنوی 4 نفر اونطرفتر یارو داره به بغل دستیش میگه ببین تمام کسایی که توی صف هستن خارجی ان حالا ما باید توی صف 20 دقیقه به خاطر اینا صبر کنیم. قبلا که اینا نبودن نهایت 5 دقیقه بود!

دولت داره تبلیغ میکنه میگه بابا ملت شهید پرور استرالیا آب رو کمتر مصرف کنید!! استرالیایی میگه ببین این مهاجرها اومدن آبمون هم داره تموم میشه چرا بر نمیگردن کشور خودشون!

مشکلات غربت و یا همون بهشت برین شما به یک صفحه دو صفحه ختم نمیشه که اینجا برات توضیح بدم. غریب بودن سخته ولی در سایه سایر مشکلات فرنگ فراموشش میکنی.

باز هم میگم مهاجرت سخت ترین کار دنیاست که مشکلات پیش بینی نشده ای برای هر کس به وجود میاره. اگه واقعا مجبور نیستید انجام ندید ولی اگر انجام دادید توقع مشکلات زیادی داشته باشید تا راحتتر بتونید باهاشون کنار بیاین. در هر صورت مهاجرت یعنی زندگی دوباره و از صفر شروع کردن آسون نیست.

نتیجه گیری: اگر سر درد ندارید سربند نبندید.

دسته هااجتماع برچسب ها:,
  1. Anon
    20 اکتبر 2010 در 23:58 | #1

    به اون دوست مهاجر بفرمائيد هر چه زودتر به مام وطن رجعت كنند و اگر بده چرا موندن!

  2. مایا
    21 اکتبر 2010 در 05:26 | #2

    من کاملا با نظر این دوستت مخالفم!
    1. اگه بی هدف داری می ری خارج از کشور! منفجر می شی ! پس نرو! منظورم اینه اگه نمی دونی دقیقا اونجا قراره بری چی کار بکنی و همینطوری واسه اینکه می ریم حالا کاری پیدا می کنیم بی خودی نرید! من یکی از آشنایانم 4 سال پیش اومد استرالیا، برنامه نویس بود! 3 ماه از جیب خورد اما حدود 2500 تا جا و شرکت رزومه فرستاد یا مصاحبه کرد تا بالاخره کار در رشته خودش رو پیدا کرد و بعد از 4 سال الان یکی از مدیران اجرایی شده!
    2. احترام!!! و لبخند زدن! من نمی دونم این پارتی بازی که ایشون می گن چه جوریه! البته منکر نمی شم! اما همه چیز دقیق و حساب شده است! مهم اینه که برنامه داری یا نداری!!! اونجا همه کارها تحت یه چهارچوب هست!
    3. به همه هم نسلانم ( یعنی بچه های نسل انقلاب به بعد ) پیشنهاد می کنم اگر میخواهند مهاجرت کنند کتاب لافکادیو، شیری که جواب گلوله را با گلوله می داد رو بخونن! این کتاب بی نظیره، و کاملا برای ایرانیان هم نسلم باز می کنه که وقتی مهاجرت کنن! نه می تونن افتخار کنن به ایرانی بودنشون و نه می تونن افتخار کنن به خارجی بودنشون!!! اما همین مساله برای کسی که 30 ساله رفته خارج اصلا اینجوری نیست! به ایرانی بودنش شدیدا افتخار می کنه!
    4. مصاحبه آدم های موفقی که رفتن خارج رو مطالعه کنید مثلا بیژن ! یکی از بزرگترین طراحان و دیزاینرها در جهان یا کسان دیگه! همه می گن من یه ایرانی – آمریکایی هستم!
    5. زبان!!! آقا از اول تنبل بودید دنبال زبان نرفتید حالا شوت می زنید این دیگه مشکل اون مملکت نیست که!!!
    6. نمی دونم این دوستی که این جملات رو گفته الان ایران هست یا همون استرالیاست! اگه هست که این همه انتقاد کرده اما چرا بر نمی گرده؟ حتما چون عادت کرده دیگه!!!!!
    7. بالاخره هر کجا سختی داره! چرا فراموش می کنیم ما نسبت به افغانی های کشورمون چه برخوردی داریم؟
    8. ایران هرچی باشه اعصابت می ریزه بهم! اونجا هر کسی که رفته می گه مشکلاتش که زیاده اما خدا رو شکر یک چیزی داره و اون هم اینه که شما اعصاب راحتی دارید
    9. برنامه ریزی : شما شدیدا در کشورهای پیشرفته از جمله استرالیا می تونید به بهترین شکل ممکن برنامه ریزی کنید!! یعنی اگر تریپ ایرانی بازی در نیارید و یاد بگیرید پشتکار داشته باشید، می تونید زندگی خوبی رو برای خودتون جمع و جور کنید! و حتی برای 10 سال دیگه خودتون هم برنامه ریزی کنید
    10. اگر تخصص ندارید و فکر می کنید برید خارج اونجا بهشته ! اصلا اینجوری نیست!

    ختم کلام : مهاجرت در کل کار سختیه چون از یک فرهنگ می ری در یک فرهنگ دیگه! پس شدیدا نیاز به مطالعه، تحقیق، برنامه ریزی داره و نمی شه همینطوری دل رو به دریا بزنی!
    یکی دیگر از چیزهایی که در مهاجرت هست داشتن پشتکار زیاده! اگه تریپتون ایرانی بازیه و دوست دارید مثل ایرانی ها کار کنید و زندگی کنید اصلا مهاجرت نکنید

    • Nodboy
      21 اکتبر 2010 در 15:54 | #3

      ممنونم از شما و سایر دوستان که تجربیاتتون رو در اختیار سایرین قرار میدین.

  3. hossein
    21 اکتبر 2010 در 11:19 | #4

    از نظر من به خود آدم بستگی داره که دلیلش برای مهاجرت چیه و از چه راهی می خواد وارد اون کشور بشه. این موارد برای همه یکسان نیست آقای مایا

  4. حامد
    21 اکتبر 2010 در 13:23 | #5

    ببخشید شما برداشتید نظر فقط یک نفر که ظاهرا خیلی روش فشار اومده رو اینجا گذاشتید…

    بقیه چی؟

    حداقل 5 نفر دوست و آشنا دارم که نه تنها در کمال رضایت خارج از ایران زندگی میکنن بلکه بعضیهاشون انقد بهشون خوش گذشته میگن “دیگه پامون رو ایران نمیذاریم”
    درضمن افراد مذکور، آدم فضایی نبودن، مثل خودمون و معمولی بودن و با مشکلات خارج شدند.

    بنظرم انتشار این مطلب جالب نبود. در هر زمینه ای اینطور قضاوت کردن صحیح نیست.

  5. حسین
    21 اکتبر 2010 در 13:57 | #6

    سلام
    من بعنوان کسی که 10 سال زندگیم را مهاجرت کردم به کشورهای مختلف فقط یک چیز میتونم بگم اگر تخصص خاصی داری و مدرک داری فوق لیسانس و زبانت هم عالی هست مهاجرت کن چون کشورهای مثل استرالیا چرا انجا همین کشورهای خلیخ فارس واسه مدرکت احترام میذارن ارزش داره مدرک شما واسه انها پول واقعی درس خواندتون رو میدن اما اینجا دکترای ریاضی محض تو دانشگاه درس میده حداکثر پولی که بهش بدن 1میلیون هنوز میناله از نظر مالی بهت میرسن

    اما چیزهای خوب دیگری هم هست انجا بر خلاف ایران کسی کار کسی ندار چرا اینجوری لباس پوشیدی چرا این اعتقاد رو داری بنظر من این نظریه اشتباه هست که درد غربت تحمل میکنی و سخت است انجا فقط کار هم دیگر ندارند عادت ندارند تو کار کسی دخالت کنند ما عادت کردیم به این مسائل بخاطر همین میگیم غربت سخته من الان 1 سال ایران هستم روزهای اول که امدم ایران واسم خیلی سخت بود که همه نگاهشون به من بود تو کارهای من دخالت میکردند پس زندگی خودشون کشورشون چی؟
    ما تا به خودمون احترام نذاریم از دیگران نباید انتظاری داشت جان اف کندی میگه فکر نکنید که کشورتان برای شما چه خواهد کرد شما برای کشورتان چه خواهید کرد

    یک کلام انها زندگی کردن را بلد هستن ما یادمان رفته زندگی کنیم
    با تشکر

  6. سحرآمیز
    21 اکتبر 2010 در 18:22 | #7

    یه زمانی من دیپلمه بودم . نتیجتا قد همون دیپلم هم میدونستم . چهار سال توی شهر غریب که یه استان محروم بود لیسانسمو گرفتم . خیلی سخت بود . ولی الان قد لیسانس میدونم و احساس خیلی خوبی دارم.
    آدم برای پیشرفت باس انرژی مصرف کنه . مث یادگیری زبان انگلیسی – یاد گیری فرهنگ – یاد گیری انسانیت ! – یاد گیری منظم بودن و …
    ولی وقتی رسیدی اون بالا ، حالشو میبری .
    البته میتونی همیشه اون پایین باشی و خودتو با پایینیا سرگرم کنی !!!
    مهاجرت مخصوصا به کشورهای نیمه پیشرفته و پیشرفته اندازه چند صد سال شما رو جلو میندازه . میتونی هم صورت مسئله رو پاک کنی و با لغات کم ارزشی مثل وطن و خاطرات و از این جور مزخرفات ، از زیر پیشرفتهای مادی و معنویت در بری . در حالیکه درضمن همیشه راه برای سفر به ایران و تجدید خاطرات بازه .
    خدای مهربون به همه جای کره زمین حال داده و به همه کس . ایران جای خیلی خاصی که نیست هیچ ، تازه پر از معضله . فقط یه فکر باز حرف منو میفهمه .

  7. نوید
    21 اکتبر 2010 در 20:49 | #8

    سلام
    می خوام اينجا مطلبی بنويسم که واقعا داره عذابم ميده .
    من خودم متولد ايران هستم ،پدرم هم اينجا به دنيا اومده .ولی از نظر اجدادي ريشه من به شهر هرات افغانستان برميگرده .به همين خاطر از نظر ظاهری شبيه به افغاني ها هستم .با وجود اينکه توی اين خاک به دنيا اومدم ،وقتی بين مردم قرار ميگيرم ،نگاه مردم يه جوريه .هميشه به عنوان يه غريبه به من نگاه می کنن .آخه مگه من چه گناهی کردم که توی کشور خودم هم بايد مثل يه غريبه با من رفتار بشه .هر کاری می کنم تا مردم فکر بدی نسبت به من پيدا نکنند ،ولی هميشه با کارگر های افغاني سرگذر مقايسه ميشم .چرا ؟چون فقط از لحاظ ظاهری شبيه به اونايم .چون بايد عذاب گناه نکرده رو بکشم .
    شايد شما اين حس رو درک نکنيد ولی به خدا خيلی عذاب آوره .
    برای منی که توی کشور خودم هم غريبم و تحقير ميشم ،ديگه چه فرقی ميکنه .چه بسا که اونجا برای من خيلی بهتره .
    ممنون که اين مطلب رو ميخونيد .

    • سحرآمیز
      22 اکتبر 2010 در 11:25 | #9

      دوست عزیز ،
      مردم همیشه به بهانه های مختلف مخالف آدم هستن . بقولی همیشه نیمی از مردم با نیمی از افکار آدم مخالفند .
      پیشنهاد میکنم اگه بتونی قابلیتهات رو خیلی بالا ببری مخصوصا از لحاظ علمی . بعدش هم به کشورهایی مثل کانادا یا استرالیا مهاجرت کنی . چون اونجا چند ملیتی هستش و در حقیقت شایسته سالاریه و این قانونه که مهمه . اینجا توی ایران از کوچیک تا دونه درشت همه فکر میکنن عقل کل هستن و همین باعث بروز خیلی معضلات اجتماعی شده و رفتارشون با شما هم قسمت کوچکی از این انحراف اجتماعی هست .
      مهاجرت رو به شما پیشنهاد کردم چون مشکلی که داری مربوط به چهره شما هست و قابل تغییر نیست . خیلی از افراد که مشکل شما رو نداشتن نیز بخاطر مسائل دیگه وطنشون رو جای دیگه قرار دادن .
      امیدوارم با سعی و تلاش موفق بشی

      • رضا
        25 اکتبر 2010 در 12:53 | #10

        متاسفم. ما ایرانی ها از نژاد پرست ترین انسانهای روی زمین هستیم ولی خودمون خبر نداریم.

  8. reza
    21 اکتبر 2010 در 22:33 | #11

    man khodam daneshjou hastam va 4sale tu canada zendegi mikonam va ino vaghean migam ke IRAN BEHESHTE!! vali KASI BEHESH NEMIRESE! man agar ke chandin moshkel sare raham naboud hichvaght az keshvaram nemiraftam, tu canada nejad parast ziad hast va shayad hezaran moshkele dige vali HICHKODUM be ghole dooste azizemun behet kari nadaran! ke chera emruz injuri lebas tanete chera injuri rah miri! agar BA HADAF AZ KESHVARET BERI MOVAFAGH MISHI VALI BI HADAF DAGHOON MISHI

  9. کهکشان
    22 اکتبر 2010 در 07:44 | #12

    من بیست ساله که خارج از ایران هستم. تنها موردی که در موردش تأسف میخورم اینه که چرا سی سال پیش نزدم بیرون! در یک کلام بگم: اگه تی تیش مامانی هستین و حوصلهء تلاش کردن ندارید، ایران براتون بهشت برین هست، بیخیال مهاجرت بشید. اما اگر آدم کوشایی هستید که هدف تون جلوی چشم تون هست و میدونید از زندگی تون چی میخواهید، هیچوقت از مهاجرت کردن پشیمان نخواهید شد. مشکلات وجود داره، اما راه حل اون مشکلات هم وجود داره.
    در ضمن، اگه میخواهید در کشورهای مترقی تحقیر نشوید، سعی کنید فرهنگ تون رو به پای فرهنگ اونها برسونید. مطمئن باشید هیچ تبعیضی نخواهید دید. دوستان زیادی دارم که مثل نویسندهء این مطلب، از تحقیر شدن شون مینالند. اما من هم توی همون جامعه زندگی میکنم و نه تنها تحقیر نمیشم، بلکه اطرافیانم احترام بسیار زیادی برایم قائل میشوند. مشکل دوستانم اینه که بعد از بیست سال، هنوز رفتارشون مطابق جامعهء ایران هست و استاندارهای اینجا رو نپذیرفته اند. مشخصه که چنین افرادی در جامعهء اینجا پذیرفته نمیشوند.

    • سحرآمیز
      23 اکتبر 2010 در 23:23 | #13

      درود بر شما که اینقدر زیبا و عالمانه ارزیابی کردین .
      واقعا اثرگذار و نافذ و کاملا منطبق با واقعیت بود .

  10. حمید
    3 نوامبر 2010 در 03:14 | #14

    در ضمن با دیدن این جمله “دیدگاه شما پس از تائید مدیر سایت نمایش داده می شود.” فهمیدم چجور آدم ترسوی بزدلی هستی.
    این سیستم که هر کی یه چیزی میگه اول باید مدیر تایید کنه بعد نمایش داده بشه منو یاد آدمایی با طرز فکری در حد روسای کره شمالی میندازه!

    • Nodboy
      3 نوامبر 2010 در 15:06 | #15

      دوست من، بنده مسئول انتشار نظرات شما با اون همه کلمات رکیک نیستم.

  11. III.6
    8 نوامبر 2010 در 15:50 | #16

    من که به شخصه یه مشت خاک ایران رو با کل دنیا عوض نمی کنم، با وجود مشکلات زیادی که داره!! خب به نظر شما چرا ایران اینطوری شده بعد کشورای دیگه مثلا موفقن؟ مشکل از خود ماست! این ور باشی اونور باشی یه فرد هستی! باید خودت رو تغییر بدی تا محیط هم تغییر پیدا کنه!! نگید کسی نیست که شروع کنه، شما خودتون شروع کنید!! بابا یه خورده به وطنتون اهمیت بدید آخه!!