حمله به برجک مینیمالیسم
کمینه گرایی یا مینیمال نویسی پدیده ای است برای خلاصه و کوتاه تر نوشتن. سبکی هنری که به عقیده ی من جایگاه خود را در محیط مجازی زمانی پیدا کرد که سرویس های میکروبلاگ خودی نشان دادند.
ولی این کوتاه نوشته ها که میتوانند آثار زیبای هنری باشند امروزه در وب ما چه جایگاهی دارند و به کجا میروند؟ راستش من در این مورد حسب تجربیات احساس خوبی ندارم. بنده موافق یا مخالف مینیمالیسم، چیزی که خیلی از تکنولوژی ها و افعال به سمتش میروند، نیستم. فقط بر اساس یافته هایم معایبش رو در حال حاضر و با توجه به روند پیش رو بیش از محاسن میبینم. به عنوان مثال برخی از معایب را بررسی میکنیم:
1- در خیلی از موارد مینیمال نویس سعی در انتقال منظوراتی دارد که اگر با زبان راستگوتری بیان شوند مورد انتقاد خواننده ها خواهند بود. ولی با استفاده از این وسیله نویسنده داده های غیر فرهنگی پاکتی به خورد خواننده هایش میدهد. یعنی محصول را که یک پیام غیرفرهنگی و غیر قابل قبول است با کاغذ کادوی بسیار خوشگلی تحویل میدهد تا خوراندنش به بعضی از خواننده ها ساده تر باشد.
2- چهار کلمه که به زور یک جمله را سرپا نگه میدارند هرگز نمیتوانند راه حلی برای مشکلات سیاسی-اجتماعی باشند ولی ممکن است چند نفر در گودر آن را لایک بزنند. مینیمال نویس ما برای حرفش منبعی ندارد، دلیل ندارد، راه حل ندارد، دیدگاه تازه ای ندارد، مطالعه ای ندارد… به نظر میرسد کلآ حرفی ندارد، ولی به هر حال میخواهد یه چیزی گفته باشد که گفته باشد… همین.
3- مینیمال نویس پشت مینیمال هایش قایم میشود و آفتاب پرست میشود. به این معنی که گرچه مینیمال نویسی به گفته ی ویکیپدیا اینطور تعریف میشود:
مینیمالیسم مکتب هنری است که اساس آثار و بیان خود را بر پایه سادگی بیان و روشهای ساده و خالی از پیچیدگی معمول فلسفی و یا شبه فلسفی بنیان گذاشتهاست.
اما مینیمال نویسهای ما خصوصآ از نوع وطنی، دو پهلو حرف میزنند، تا اگر کسی مچشان را گرفت خودشان را به کوچه ی علی چپ بزنند.
4- مینیمال نویسان فارسی ژنراتور مولد امواج منفی. فکر نمیکنم این هنر از ابتدا سبکی برای سیاه نویسی بوده باشد ولی هر چه هست مینیمالرهای ما این هنر را سبکی برای سیاه نویسی دیده اند. اگر به چندتا از وبلاگهایی که در این زمینه هستند سر بزنید قطعآ از زندگی پشیمان میشوید! حتی داستانک نویسان این زمینه سعی دارند قدرتشان را با توهم زایی، نفرت انگیزی، نا امیدی و… به مخاطبانشان انتقال دهند.
اینها بخشی از چالشهایی بود که از نظر من دامن گیر کمینه نویسان محیط مجازی فارسی است. با این چالش ها میشود برجک بسیاری از وبلاگهای مینیمال رو زد.
شاید در این زمینه محیط پربارتری داشته باشیم، اگر کمینه نویسان ما:
– سفیدتر بنویسند(مثبت باشند)
– حرفهای دو پهلو و صد من یک غاز ننویسند(رک و صریح باشند)
– تخصصی تر بنویسند(به استثنای آنهایی که همه چیز بلدند)
– بعضی هایشان کمی بلندتر و بعضی های دیگرشان کمی کوتاه تر بنویسند(مینیمال واقعی باشند)
– چیزهایی که خودمان میدانیم ننویسند(منم میدونم تحریمیم، هوا گرمه و سرعت دانلودت هم کمه)
– با مطالعه و مدرک بنویسند(به استثنای آنهایی که خودشان مدرکند)
– معمولی و رسمی تر بنویسند(لازم نیست اسم وبلاگتون رو بزارین “دست نوشته های یک موجود عجیب و غریب”)
البته تعداد بسیار کمی هم در این میان هستند که هنرمندانه از این سبک استفاده میکنند. از نظر من نمونه های کمینه نویسی مناسب میتوانند اینطور باشند:
فکر نمی کنی کمینه نویسی به شدت با فرهنگ ما دمخور است؟ قالب غزل و دوبیتی که دیگر سرآمد این ماجرایند.
دو پهلو نویس تر از حافظ چطور؟ سراغ داری؟
ببینید عرض من متوجه تمام کمینه نویسان نیست. ولی متوجه اکثر آنهاست که اگر دوپهلو نوشتند حافظی نیست و اگر دوبیتی نوشتند نیشابوری نیست.
خوشحال میشم دوستان کمینه نویسان بیشتری معرفی کنند که از این چالش ها بدور و به غزل و حافظ نزدیکتر باشند.
منم موافقم با کلیت نوشته. واقعا الان این قضیه مثل خیلی چیزهای دیگه تو ایران چپه جا افتاده و همه به خاطر یک مشت لایک فعالیت میکنند! خوب البته طبیعی هست ولی نه با این خصوصیات. کمی داره لوس میشه
من این را درک نمی کنم که دوپهلو نویسی کجایش بد است؟
ربطش به نوشته های صد من یک غاز چیست؟
من هم اعتقاد به مثبت نویسی و سیاه ننویسی! دارم ولی باز هم این را دلیل حمله به مینی مال نویسی در وب نمی دانم
کمینه نویس عزیز، دوست دارم به جای سوالات کوچک به دنبال جواب های بزرگ باشم.
به هر حال خیلی از کمینه نویسان به عمد کذب مینویسند تا خواننده کذب برداشت کند. خیلی از کمینه نویسان اصالت قلم ندارند و به دنبال “عامه پسندی”، “صدمن یک غاز نویس” شده اند.
اکنون حرفهای تکراری، پوچ و بدون محتوی فکری و هنری اثر، وب فارسی ما را به شدت و سرعت درمینوردد. شما نمیخواهید کاری از پیش ببرید؟
چه من بخواهم چه نه این چالش ها برجک خیل و یا حتی اکثر وب نویسان کمینه گرا را خواهد زد.
بحث سر این است که ماجرای بد نویسی و مزخرف نویسی حتا! ربطی به کمینه نویسی ندارد…
و این گونه شده که ضرب المثل بیرون نرفتن بیبی از بیتنبانی است مصداق پیدا کرده بدجور! و به قول شاعر که بیشتر از این کلمهاش نمیآید بیچاره برای همین اسمش شده مینیمالیست!!
و کمینه نویسی دلیل بر خوب نویسی نیست
و درست هم میفرمایید که زیاد شده نوشتنهای چرت و البته باید اشاره دقیقتری میکردید که این اتفاق در شبکههای اجتماعی مثل فیسبوک و توییتر و فرندفید میافتد نه وبلاگها..
بهنظرِ من اگه «مینیمالیسم» رو بهصورتِ یکهنر در نظر بگیریم و وظیفهداره مفاهیم رو در کوچکترین فضایِ ممکن و احیاناً با چاشنیِ طنز بهخوردِ مخاطب بده، اینراهکارها بیفایده میشن. همونطوری کههمه قبول دارند، هنر قابلِ مرزبندی نیست… بهنظرِ من بهتره اینسؤال مطرح بشه کهاینا اسمش هنره یا نه؟!
معتقدم تنها چند وبلاگِ مینیمالیستیِ درست و حسابی وجود داره که مسلماً خوانندگانِ زیادی هم دارند، افراد هم بهشوقِ اینکه با مینیمالنویسی خواننده گیرشون میاد بهاین عرصه وارد میشن و بهگندش میکشن. رابطهیِ مینیمالیست و ماکسیمالیست مثلِ شاعر و نویسنده هست، نویسندهها بیش از شعرا هستند و شعرایِ درست و حسابی هم مخاطبِ زیادی دارند؛ امّا ملّت تونستند درک کنند کههر نویسندهای شاعر نمیشه، امّا نتونستند درک کنند که هر ماکسیمالیستی، مینیمالیست نمیشه… تازه اینخیلی خوشبینانههست. تنها حذفِ وبلاگهایِ کپیکننده و دزد و دیدنِ تصویرِِ جدیدِ وبلاگستان میگه که حتی بعضیها متوجه نشدند کههر کسی تا واقعاً نخواد، ماکسیمالیست نمیشه، چهبرسه بهمینیمالیست!
+ شاید یهسؤال اینوسط مطرح شه کهچرا بعضی از این چرندنویسان مخاطبِ مثلاً بالایی دارند؟ شاید بهعلتِ «نبودِ فرهنگِ لایک» باشه، امّا من معتقدم بهعلّتِ از دسترفتنِ اعتمادِ مخاطب هستش. با وجودِ گوگلریدر و این سیلِ عظیم وبلاگها، یهمخاطب خیلی دیرتر بهنویسندهیِ نوشتههایِ بلند اعتماد میکنه تا بهیه مینیمال، چون مینیمال چند خط بیشتر نیست.
++ اینواژهیِ «چرند» کهاستفاده کردم شاید یهذرّه سنگین باشه، امّا باید وقتی مطلبی رو میخونی چیزی بهت اضافه شه، مینیمالهایِ خوب معمولاً زاویهیِ دیدِ جدیدی بهت میبخشن؛ ولی اینآبگوشتِ فحش و نظر بهآقا داماد و دخترِ همسایه، چهزاویهیِ دیدی میتونه بهآدم ببخشه؟!
چاکریم.